جدول جو
جدول جو

معنی تازه عهد - جستجوی لغت در جدول جو

تازه عهد
(زَ / زِ عَ)
جدیدالتأسیس. نوبنیان. نو. تازه:
بدیبای این دولت تازه عهد
عروس جهان را برآرای مهد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تازه عهد
نو پیمان، نو بنیاد پیمان نو عهدجدید، نو بنیان جدید التاسیس، نو تازه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تازه چهر
تصویر تازه چهر
جوان خوش رو، شاد، خندان، شاداب
فرهنگ فارسی عمید
(زَ شَ)
دهی از دهستان حومه بخش سلماس شهرستان خوی است که در 7000گزی جنوب باختری سلماس واقع است و راه شوسه دارد. جلگه و معتدل است و سکنۀ آنجا 2319 تن است، شیعه، ترکی. آب آن از قنات و چشمه. محصول آن غلات و حبوبات و بزرک. شغل اهالی زراعت و گله داری و کاسبی. صنایع دستی آن جاجیم بافی. دبستان، 25 باب دکان و شعبه پست خانه دارد. این ده را کهنه شهر نیز می گویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ چِ)
خندان. شاد. بشاش. خوشرو:
ایا، آز را داده گردن بمهر
دوان هر زمان پیش او تازه چهر.
اسدی.
بتو دادمش باش از او تازه چهر
گرامی و گستاخ دارش بمهر.
اسدی
لغت نامه دهخدا